۱۳۸۷ آبان ۲۷, دوشنبه

بهاییان و تشکیل دولت اسرائیل

دیگر بهانۀ بزرگ بهایی ستیزان در ایران برای توجیه ظلم هایشان ادعای ارتباط بهاییان با اسرائیل است. بارها و بارها نویسندگان بهایی توضیح داده اند که وجود مرکز اداری و روحانی بهایی در سرزمینی که امروز اسرائیلش می خوانند،نتیجه و پی آمد تبعید رهبربهاییان توسط دولت ایران به مملکت عثمانی در نیمۀ دوّم قرن نوزدهم بود. با تلاش و هماهنگی دو دولت ایران و عثمانی برای هرچه دورتر کردن رهبر بهاییان و همراهانشان از مرز ایران،ایشان ابتدا به بغداد، سپس به استامبول از آنجا به ادرنه و سر انجام به عکّا تبعید شدند. دراین آخرین مکان زیستند و چشم از عالم فرو بستند، و به خاک سپرده شدند. این عوامل البته آن سرزمین را تبدیل به مرکزتوجه بهاییان عالم نمود. نزدیک به نه دهه بعد از آغاز این تبعید، در پی دو جنگ جهانی و تغییرات وسیع سیاسی در منطقه، کشوری به نام اسراییل در این منطقه تشکیل شد. این که چگونه این وضعی که بهاییان در ایجاد آن هیچ نقشی نداشته اند، وسیلۀ ایراد تهمت وابستگی بهاییان به اسرائیل شد، داستانی است که به گوش ایرانیان آشناست.
آنچه در اینجا ارائه می کنم ، سندی است معتبر که به خوبی نشان می دهد این تهمت تا چه حد نا رواست. توضیح اینکه در 1947 میلادی، زمانی که هنوز دولت اسرائیل تشکیل نشده بود، کمیسیون ویژۀ فلسطین درسازمان ملل متحد نظر ادیان و گروه های مختلف را در مورد آیندۀ آن سرزمین جویا شد. رئیس این کمیسیون امیل سندستروم از رهبر بهاییان نیز خواست که نظرخود را اعلام دارند. نامه ای که در اینجا می آورم، پاسخ رهبر بهاییان است. آن را از کتاب مجموعۀ توقیعات مبارکه 1945-1952 استخراج کرده ام. اگر در خارج از ایران باشید، می توانید آن رادراین پیوند بیابید. این پاسخ به خوبی گویای نقطه نظر و جایگاه بهاییان در قبال مسئله آن سرزمین است. خودتان بخوانید و با تهمت های بهایی ستیزان مقایسه کنید.
ازآنجایی که تارنماهای بهایی در ایران مسدود شده اند، برای کسانی که در ایرانند، تصویر صفحات این سند را جداگانه خواهم آورد. پیام های بعدی ام را ببینید.

هیچ نظری موجود نیست: