۱۳۸۷ دی ۱۱, چهارشنبه

احمد کسروی و کتاب بهاییگری او

احمد کسروی محقق و تاریخ نویس ایرانی حدود شصت و پنج سال پیش کتابی نوشت در ردّ آیین بهایی. از آنجایی که کسروی منتقدروحانیّت شیعی بود وتمایلات میهن پرستانه نیز داشت، نوشته های اوبرای بسیاری ازروشنفکران ملّی گرای ایرانی اهمیّت و اعتبار زیاد یافت تا آنجا که شاید بتوان گفت ردیّه بهایی ستیزانه او نقش اساسی در بیگانه سازی بهاییان در اندیشۀ این گروه داشت. یکی از بهاییان پاسخی بر کتاب بهاییگری کسروی نوشته است. این پاسخ را در این پیوند
بیابید.

۱۳۸۷ آذر ۳۰, شنبه

اندر مناقب ابوالحسن نواب - رئیس مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب قم

چند روز پیش، ابوالحسن نواب - رئیس مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب قم چیزهایی گفت که بعداً آرزو می‌کند کاش اقلاً منتشر نشده بود و اسباب بی اعتباری بیشتر ایشان و مرکزی که ریاستش را بر عهده دارند، نگشته بود. پس از مقدمه مبسوطی دررعایت حقوق پیروان ادیان مختلف در اسلام، در قسمتی ازفرمایشات ایشان که ظاهراًبه گفته خودشان در ژنو هم " در کنفرانسی" بیان شده، آمده: " این را من در کنفرانسی در ژنو هم مطرح کردم. گفتم اگر کسی در انگلستان اعلام کند که از اعضای اصلی القاعده یا طالبان است، دولت انگلستان حاضر است به او اقامت بدهد؟ بهاییت از دید ما یک دین نیست. یک فرقه استعماری است که امروز هم مرکزیت‌شان در جایی است که امنیت و آرامش مسلمانان هر لحظه از سوی آن‌جا تهدید می‌شود؛ یعنی اسرائیل."

آقای نواب نمی داند که امثال همین حرف های بی اساس و سرا پا دروغ است که آبروی ایران و اسلام را در جهان به خطر می اندازد به نحوی که صد لبخند و کلام موقرانه آقای خاتمی و سیصد کتاب ادیبانه دکتر سروش هم نمی تواند درمانش کند؟ آقای نواب نمی داند که آدم هایی که می گوید در ژنو این حرف را به ایشان زده، برخلاف مظلومینی که در ایران پای صحبتش نشسته اند، برای اینکه حرفش را جدّی بگیرند و به آن نخندند، از او دلیل و مدرک خواهند خواست؟ و اگر کنجکاو شوند و در کتاب های بهایی به دنبال اثبات حرف " رئیس مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب قم" بگردند، درست ضدّ آن را خواند یافت؟ خواهند دید که آموزه های بهایی برای ایجاد صلح و وحدت آمده وبهاییان به دستور بهاءالله خود را نیکخواه اهل عالم می دانند و می ‌خواهند. بنیان فکر و عمل "القاعده و طالبان" کجا و و این بیان بهاءالله کجا که: "امروز انسان کسی است که بخدمت جميع من علی الأرض قيام نمايد." اقلاً با مصادره کتاب های بهایی که به کرّات و مرّات در سی سال گذشته اتفاق افتاده، از رئیس مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب قم توقع می رود بداند که نصیحت بهاءالله به پیروان خویش چنین است:

"بايد جميع دوستان الهي به اداب و اخلاق و اقوال طيبه لايقه مزين باشند . صفات پسنديده به منزله جنود است و از براي امر الهي ناصر و معين ، طوبي از براي نفوسي كه به اين جنود مداين قلوب را تصرف نمودند ،" و "بايد جميع فوق همم اهل عالم طيران نمايند و در صدد ان باشند كه جميع من علي الارض را تربيت نمايند و به صراط مستقيم هدايت كنند يعني به مقامي كه لايق شان انسان است" (آیات الهی 2:22 ).

در ادامه، آقای نواب گفت که "الآن این‌طور نیست که بهایی‌ها را بکشند. دستگیر نمی‌شوند. اخراج نمی‌شوند. " خواننده و شنونده حیران می ماند که اگر جمهوری اسلامی بهاییان را مشابه "القاعده و طالبان" می بیند، پس چطور است که به فرمایش ایشان همۀ حدود سیصدهزار بهایی "دستگیر نمی شوند"؟ غیر از این است که خود آقای نوّاب می داند چه تهمت بی پایه و شرم آ وری زده است؟ و اگر واقعاً چنان که حرف این "رئیس مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب قم" درست است که بهاییان [لابد از شغل و تحصیل] "اخراج نمی شوند،" چطور بلافاصله در توجیه عدم پذیرش جوانان بهایی در دانشگاه ها داد سخن داده اند که: "اما هروقت غرب پذیرفت اعضای رسمی القاعده در دانشگاه‌های غربی به‌رایگان به دانشگاه بروند، آن‌وقت می‌توانند انتقاد کنند که چرا اگر کسی رسما بگوید بهایی است، نمی‌تواند در دانشگاه‌های ایران درس بخواند." در تلوگفته این " رئیس مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب قم" البته این معنی هم نهفته است که اگر بهاییان "رسماً" نگویند بهاییند، دیگر نه مشابه القاعده اند، و نه به مثابه طالبان! این چه جورتشابهی است که به صرف پوشاندن و انکار ایمان نقض می شود؟
آقای " رئیس مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب قم" با آنچه گفته اند، فقدان مطالعه و تحقیق خود را دردیانت بهایی اثبات کرده اند(از وضع مطالعه شان در بقیه ادیان خبر ندارم)، وبه این ترتیب اعتبارمرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب قم، و متأسفانه، بالاتر از آن، احترام ایران و اسلام امروز را هم در "کنفرانسی در ژنو" به خطر انداخته اند.

ازمراحم علمای شیعه در عصر پهلوی نسبت به بهاییان



این مطالب را از خاطرات دکتر مهدی حائری یزدی استاد فلسفه و فرزند بنیاد حوزۀ علمیه قم برایتان نقل میکنم. خاطرات ایشان به صورت مصاحبه ای در مجموعه تاریخ شفاهی هاروارد درآمده است. ایشان شخصیت مورد احترام و اعتباری در جمهوری اسلامی بودند، و بنا برین در صحت آنچه می گویند اقلاً باید برای اهل قدرت در ایرا ن کنونی شکّی نباشد. ببینیم ایشان از وضع بهاییان در رژیم شاه چه می گویند، واز مراتب بی انصافی و دروغ پروری بهایی ستیزانی که برای نسل جوان کنونی ایران تصویری فاقد حقیقت از وابستگی بهاییان به رژیم پهلوی تصویر کرده اند، بیش از پیش آگه شویم. این بخش کوتاه از گفتگوخیلی نکته ها دارد:

مصاحبه گر: آقای دکترحائری یزدی، شما دربارۀ بهایی ها در ایران و نظر آیت الله بوجردی صحبت کردید. می‌خواستم ببینم آیا آیت الله بروجردی در آن جریان مبارزۀ خیلی شدید و علنی با بهایی ها بعد از 28 مرداد که منجر شد به خراب کردن گنبد حظیرةالقدس نقشی داشتند؟
جواب دکتر حائری یزدی: بله. نقش عمده داشتند.
مصاحبه گر: اصلاً این [جریان] چه بود، آقا؟
جواب دکتر حائری یزدی: عرض کنم که آن وقت آقای خمینی جزو نزدیکان آقای بروجردی بود وحتی معروف بود که وزیر خارجه آقای بروجردی است، هنوز رابطه اش با آقای بروجردی به هم نخورده بود، حداقل یک بار در آن قضیه، آقای خمینی از طرف آقای بروجردی به دربار رفت و شاه را ملاقات کرد. بعد [از] این که شاه را ملاقات کرد، من خودم ایشان را دیدم، آقای خمینی را دیدم. خودش برای من تعریف کرد. گفت که بله، من از طرف آقای بروجردی رفتم شاه را ملاقات کردم. درآن جلسه آقای خمینی واقعآً خیلی شاداب و نیرومند به نظر می‌رسید. [آقای خمینی] به طوری که خود برای من نقل کرد، گفت "بله، من به اعلی حضرت گفتم که شاه فقید، پدر تاجدار فقید شما، این گروه ضاله را داد به طویله بستند." گویا رضا خان یک همچی کاری کرده بود.
مصاحبه گر: من یادم نیست چیزی راجع به این موضوع.
دکتر حائری یزدی: بله کرده بود. من در جایی همین داستان را خوانده ام. اما یادم نیست کجا.
مصاحبه گر: بله، بفرمایید.
دکتر حائری یزدی: [آقای خمینی ادامه داد] "و الان هم مردم ایران همان جریان را ازشما انتظار دارند." این مطلبی بود که خود آقای خمینی برای بنده نقل کردند.

منبع: خاطرات دکتر مهدی حائری یزدی (استاد فلسفه و فرزند بنیاد حوزۀ علمیه قم)، به کوشش حبیب لاجوردی. (تهران: نشر کتاب نادر، 1381)، صفحات 56-57.

نگاهی به بهایی ستیزی در ایران ازدیدگاه جامعه شناسی

کمتر ایرانی هست که به شکلی در معرض سم پاشی های بهایی ستیزان قرار نگرفته باشد. واقعیت دردناک این است که حتی روشنفکران ما گاه تا حدّی تبلیغات بهایی ستیزانه را بی‌هیچ مقاومت پذیرفته اند. مقالۀ جامعه شناس بهایی نادر سعیدی از ریشه ها و چند و چون این ستیزمی‌گوید. به گمان من یکی از بهترین نوشته ها دربارۀ این موضوع است.
قسمت اوّل مقاله را در اینجا بخوانید، قسمت دوم را در این پیوند، و قسمت آخر را در اینجا.